کسی پاسخگوی مشکلات مردم منبع آب و حصیرآباد نیست!

كسي پاسخگوي مشكلات مردم منبع آب و حصيرآباد نيست!

نداشتهر کسی سرش به کارش مشغول است، منطقه ای بدون هیاهو، سوت و کور، فضای خشک و رنگ پریده. وقتی واردش می شوی، فکر می کنی که اصلا جزو اهواز نیست و اصلا یادت می رود که این جا اهواز است اما متاسفانه اهواز است، معروف است به منطقه ی منبع آب، حصیر آباد هم در کنارش است، مثل همان دو درخت کاج که به توان همدیگر تکیه داده بودند و باد فقر همچنان بر سر و گوششان سیلی می زند، خانه ها روی هم ساخته شده، خیابان های پر از چاله و چاه های جاری فاضلاب و آب های سطحی امید های واهی ات را از تو می گیرد، جبر همچنان پابرجاست.
مردمش می گویند، اصلا شهرسازی این منطقه اشتباه است اما ما کاری به زیرساخت هایش نداریم، خدماتی که به مردم داده می شود، گویای ناتوانی شهرداری منطقه ۷ است.
حوالی ساعت ۱۱ و نیم صبح است، جوانی تقریبا ۳۰ ساله که مشغول مرتب کردن سوپر مارکت خود است، در مورد منطقه می گوید: اینجا چون مسطح است کمتر آب جمع می شود اما خانه ام در منطقه ی حصیر آباد است، وقتی لوله ای می ترکد یا زمستان می شود، با یک باران ضعیف هم آب از سر و روی ماشین ها می گذرد، حتی نمی توانیم سوار ماشین شویم. این جوان که مغازه اش به صورت اجاره ای است، می گوید: اگر شهرداری بازارچه ای را در اینجا احداث می کرد، می توانستیم اجاره کمتری را بپردازیم. هزینه های زندگی بسیار بالاست.
مردی تقریبا ۴۵ ساله در سوپرمارکت دیگری در خیابان اصلی منبع آب در پاسخ به این که شهرداری منطقه ۷ چه خدماتی به شما می دهد، می گوید: هیچ، هیچ خدماتی نداده است، زباله ها را هم جمع نمی کند، سطل زباله هم برای مردم نمی گذارد، البته قبلا بود، بردند که تعمیر کنند و بیاورند که فکر کنم یادشان رفته است! این فروشنده در ادامه به اوضاع بهداشتی خیابان های فرعی اشاره می کند و می گوید: حتی مرکز بهداشت هم ندارد، سوسک زیاد است، آب های سطحی هم یکی از مشکلاتی است که همیشه با آن درگیر هستیم، به طوری که در زمستان نمی توانیم بیرون بیاییم. این فروشنده که خود را موسوی معرفی می کند، در پاسخ به این که چندبار مسوولان شهرداری از این منطقه بازدید کرده اند، می گوید: ما اصلا مسوول نمی بینیم، فقط رفتگران شهرداری را هر از چند گاهی می بینیم.
فرد دیگری که برای خرید به فروشگاه مراجعه کرده بود، می گوید: یک بار یکی از اعضا شورا به همراه نماینده مجلس آمدند و خودی نشان دادند و رفتند، البته برای مالیات گرفتن می آیند اما برای خدمات و رسیدگی به مشکلات مردم حتا یک قدم هم بر نداشته اند.
در مسیر دیگری از خیابان های منبع آب، مردی تقریبا ۳۵ ساله زیر سایه بانی متحرک و خطرناک نشسته بود که با چندتکه چوب و فلز به صورت معلق درست شده بود و با پارچه و پتو از آفتاب جلوگیری می کرد، به سراغش رفتم، وی در پاسخ به اینکه شهرداری چه خدماتی را در این منطقه ارایه می دهد، می گوید: شهرداری منطقه ۷ فقط موش هایی که به خانه هایمان هجوم می آورند و لاشه های سگ هایی که در خیابان ها افتاده را جمع کند، دیگر خدمات نمی خواهیم! نگاهی به دور و بر انداختم و گفتم، اینجا که لاشه ی سگ نیست، با دست اشاره ای به تپه ی زیر پایش می کند و می گوید: چند لاشه ی سگ را در خیابان های فرعی نشانت بدهم تا ببینی که از بوی تعفنش، آب هم نمی توانی بخوری!
رهگذری از آنجا می گذشت، می ایستد و او هم به صحبت های مرد اضافه می کند: سوسک ها داخل یخچال ها و غذاهای ما هم می رود، هر چه فریاد می زنیم، کسی به دادمان نمی رسد!
یکی از ساکنان منطقه نیز به نبود فضای سبز اشاره می کند و می گوید: مگر ما هم شهروند اهوازی نیستیم! چرا فقط برای مناطق سطح بالا فضای سبز ایجاد می کنند، چرا فقط یک پارک باید در این منطقه باشد، چرا شهرداری یک تلویزیون دسته جمعی در پارک نمی گذارد که مردم به صورت دسته جمعی و در کنار هم برنامه نگاه کنند؟ جوانان این منطقه دور هم که جمع می شوند فقط قلیان می کشند! آن وقت مسوولان ما جلسه می گذارند و می گویند قلیان ضرر دارد، خب چه چیزی را جایگزین قلیان کرده اند که جوانان ما سلامتی شان به خطر نیفتد؟ این ها همه خواسته است اما آیا گوش شنوایی هم هست که به حرف دل ساکنان این منطقه گوش کند؟
در مسیر دیگری یک راننده تاکسی در پاسخ به این که آیا از خدماتی که شهرداری به این منطقه می دهد، رضایت دارید، می گوید: همین آسفالت را ببینید، اگر کسی بیشترین سنگ کلیه را هم داشته باشد با چند بار سوار شدن در تاکسی های این منطقه، سنگ کلیه اش می افتد، شهرداری چه خدماتی می دهد، چاله چوله ها را ببینید، بعد بگویید شهرداری منطقه ۷ خدمات می دهد یا نه؟ شما اینجا فضای سبز می بینی؟ فضا زرد شده است!
راننده تاکسی که جوانی ۳۰ ساله است اشاره به بلوار وسط خیابان می کند و می گوید: همین بلوار چند متری را ببینید، سه ماهه است که همینطور بلاتکلیف است، شهردارمنطقه چه می کند؟
مردی تقریبا ۴۵ ساله نیز در پاسخ به این سوال که از اوضاع شهری منطقه راضی هستید، می گوید: خانه ی نوسازی را خریداری کردم، سه سال است که جلوی خانه ام آسفالت ندارد و هیچ اقدامی هم برای آسفالت آن انجام نشده است، اگر مشکل پیمانکار است که نمی تواند کار انجام دهد، چرا پیمانکار را عوض نمی کنند؟
این فرد در ادامه اظهار می کند: زمانی که فردی را به عنوان پیمانکار معرفی می کنند و کار را به دستش می سپارند، اگر حد و حدود قرارداد را رعایت نکرد، بایستی اقدامی در جهت حل مشکل از طرف مسوولان صورت بگیرد، اما چون این ها می خواهند کار را به کسی بدهند که پول در جیب خودشان برود، از این اقدامات خودداری می کنند.
خانمی ۵۰ ساله از مسیر خیابان ۱۸ می گذشت، به مدرسه ای اشاره می کند و می گوید: یک سطل زباله جلوی مدرسه گذاشته اند که برای یک محله است، کفاف محله را نمی دهد، وقتی جا ندارد، مجبوریم که پلاستیک زباله را در کنار سطل بگذاریم اما ماشین بازیافت شهرداری هم که می آید، انگار که دنبالش افتاده اند، هر چه به دستش می آید را می برد و بقیه زباله ها که دور و بر سطل ریخته شده اند، همان جا رها می کند، پس آن ها را که باید ببرد؟! از این خیابان بچه های مدرسه ای کم سن و سال می گذرند، بچه ها بازیگوش هستند، بازی بازی مریض می شوند. این خانم در ادامه تصریح می کند: چون این محیط کارگری و بدبخت است، هیچ خدماتی به ما نمی دهند.
حصیر آباد
اتوبوسی رنگ و رو رفته و اسقاطی را سوار شدم، احساس کردم وارد کوره ی آجر پزی شده ام، هر چه مسیر را به سمت حصیر آباد جلوتر می رفتم، با زباله های ساختمانی و خیابان های خاکی روبه رو می شدم، ( باز هم سطل زباله نبود)کودکانی که میان خاک های داغ، پابرهنه دنبال هم می کردند، گرگم به هوا!
ماشین های هندوانه فروشی سر هر میدان، گویای نداشتن بازارچه ثابت در مرکز منطقه است، از کلانتری ۱۱ که بگذری، مردمانی را می بینی که پشت ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده اند؛ چون آفتاب مستقیم می تابد، ایستگاه ها هم برخی حتی صندلی ندارند.
به خیابان اصلی حصیر آباد که می رسید، بوی نامطبوعش نگاهت را متعجب می کند، پارچه فرشی، موتورسیکلت، سوپرگوشت، تعویض روغنی، خرازی، میوه فروشی، زولبیا بامیه، و در کنارشان فاضلاب هایی جاری که از خیابان های فرعی سر برآورده است.
یکی از ساکنان منطقه می گوید: منازلی که بالای کوه هستند، فاضلاب هایشان به هم وصل است و چون حجم فاضلاب ها کم است، سرریز می شوند، این جوان ۳۰ ساله می گوید: تقریبا هشت سالی هست که فاضلاب ها به همین صورت در سطح شهر جاری است. این فرد که خود را حیدری معرفی می کند، ادامه می دهد: مشکل اصلی حصیر آباد، خیابان اصلی است که به خاطر عرض ۵ یا ۶ متری که دارد، ترافیک سنگین ایجاد می کند.
این جوان در ادامه عنوان می کند: اینجا فضای سبز ندارد، پارک ندارد، ما برای تفریح نمی توانیم جای دور برویم، وضع مردم در این منطقه در حدی نیست که بخواهند مسیر زیادی را برای تفریح بروند، در طول روز که یا سرکار هستیم یا گرم است، فقط در شب می شود که وسیله نداریم، مسیر ها هم طولانی است، چرا در هر محله یک پارک یا بوستان احداث نمی کنند که دل زن و بچه هایمان خوش باشد؟
کمی جلوتر در خیابان اصلی شهر، چاه فاضلابی فوران کرده و یک تابلوی خطر خمیده شده را هم با چوبی در کنارش نصب کرده اند! فقر و فلاکت از سر و روی کف خیابان سر برآورده و عرض اندام می کند.
مردمانی را می بینی که وقتی انتظاراتشان را می پرسیدی از حقوق شهروندی خود هیچ نمی دانستند و فقط می گفتند ما به دنبال تکه نانی هستیم که شکم بچه هایمان را سیر کنیم، وقتی رسیدگی نمی کنند، چه کار کنیم؟
در یک خیابان که عرض آن پنج یا شش متر است، باید مواظب ماشین ها، موتورسیکلت ها، از چاله به چاه افتادن ها، از چاه در فاضلاب افتادن ها و از فاضلاب درآمدن و از آنجا پایت روی پوست میوه های خیس خورده ی پس مانده های مغازه ها لیز خوردن و بعد با یک بوق ماشین پیکان وسط خیابان نفست حبس شدن باشی! باید مواظب باشی و گرنه کلاهت پس معرکه است، وگرنه راهت را گم می کنی، یادت
می رود که الان در اهواز هستی! اینجا نامش حصیر آباد است، آیا مسوولی هست که به داد مردمانش برسد، این سوالی بود که در تمام طول مسیر به آن فکر می کردم، آیا واقعا مسوولی هست؟ آن ها هم حقوق شهروندی دارند، می خواهند زندگی کنند، فضای سبز می خواهند، تفریح گاه می خواهند، رفاه می خواهند، آرامش می خواهند، بوی دلنشین محله می خواهند! آیا مسوولی در منطقه هست؟ ثریا زندیار

درباره نویسنده

7478مطلب نوشته است .

نوشتن دیدگاه

شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .

طراحی شده توسط هاست لاین